Super User
درباره ما
به نام طراح بی مانند جهان هستی
با عرض سلام و درود خدمت دوستان عزیز،
از صمیم قلب خوشحال هستیم که محیطی بوجود آمده که بتوانیم در کنار هم باشیم.
کانال موسسه فراسوی ذهن فعالیت های خودش را در حوزه موفقیت آغاز کرد.
تلاش ما بر این هست که تمرکز خودمان را روی مباحث ذهن ،مغز و هیپنوتیزم و امواج ذهنی و ارتعاشی و مبحث چاکرادرمانی معطوف کنیم چرا که معتقدیم بزرگترین قدرت درونی انسان در ذهن اوست.
و همچنین در صدد تکرار مکررات نیستیم. چرا که مباحث محض قانون جذب، کارآفرینی و روانشناسی را دوستان و اساتید عزیز بصورت کامل مورد بررسی قرار می دهند و ما در سطح بالاتر به دنبال ارائه مطالب متفاوت تر و باکیفیت تر هستیم.
در این کانال "موسسه فراسوی ذهن" نتیجه ی مطالعات و تحقیقات خودمان را با شما دوستان عزیز به اشتراک خواهیم گذاشت و برای بهتر شدن مطالب از نقدها و پیشنهاد های تک تک دوستان بهره خواهیم گرفت.
برنامه کلی کانال موسسه فراسوی ذهن به شکل زیر تعریف شده است:
- انتشار مطالب آموزشی قدرتمند و کاربردی
- ارسال عکس نوشته های انگیزشی و آموزشی
- مهیا کردن صفحاتی از کتاب های موفقیت و روانشناسی بصورت pdf
- منتشر کردن کلیپ های انگیزشی که در سطح اینترنت پر طرفدار هستند.
- ارسال نتایج تحقیقات شخصی در حوزه های مختلف
- معرفی و بررسی زندگی افراد موفق دنیا
- ترجمه مقاله های تخصصی در حوزه ذهن
- تهیه ی فایل های قدرتمند صوتی و ارائه تکنیک ها
- ارائه تمرین های قدرتمند در حوزه های مختلف برای بهبود زندگی اشخاص
- برگذاری کارگاه و سمینارهای موفقیت و جذب ثروت و عشق و روابط شگفت انگیز
- و ...
در هر صورت در ابتدای راه هستیم و با کمک و یاری تک تک شما دوستان عزیز سعی می کنیم هر روز بهتر و پر قدرت تر به راه خودمان ادامه دهیم.
از شما دوستان عزیز خواهشمندیم که برای بهبود این فضای دوستانه کانال ما را به آشنایان و افرادی که می شناسید معرفی کنید.
- تیم مدیریتی موسسه فراسوی ذهن:
- هادی نورزاده
- مرضیه علیپور
یک زندگی الهامبخش
در این یادداشت میخواهم شش اصل اساسی را برای یک زندگی دلانگیز و الهامبخش پیشنهاد کنم. زمانی که شما این شش اصل را در زندگی خود به کار ببرید و آنها را به بخشی از امور زندگی خود بدل کنید. بهتدریج خواهید دید که در گذشته چه چیزهایی از نظرتان غایب بودهاند. شما آرامش و سیستم فکری قدرتمندانهای را برای داشتن یک زندگی الهامبخش کشف خواهید کرد.
اصل اول: دنبال کسب نظرات مثبت دیگران نباشید.
اگر میخواهید همیشه با روحیه خوبی زندگی خود را دنبال کنید، باید عقیده «آرتور میلر» را همراه داشته باشید مبنی بر اینکه «منبع اصلی همیشه در وجود خود ماست» یا تفکر والت ویتمن را مبنی بر اینکه «شاید دیگران اشتیاق و انگیزه ما را بیفایده بدانند؛ اما آن رؤیا و ستاره راهنمای ماست.» بهعبارتدیگر، انگیزه ما ارباب کارهایمان است حتی اگر دنبال کردن آن باعث ناامیدی دیگران شود. زمانی که انگیزهای به دست آوردید، باید به این موضوع توجه داشته باشید که میخواهید چه کسی یا چه چیزی شوید. جمله معروف شکسپیر، بودن با نبودن؛ مسئله این است، انتخاب حیاتی ما در زندگی را نشان میدهد که آیا ما به آن فردی که باید بشویم، تبدیل میشویم یا آن را نادیده میگیریم؟ در نمایشنامه شکسپیر، هملت از خود پرسید: «بودن، یا نبودن، مسئله این است؛ آیا شایستهتر آن است که به تیر و تازیانه تقدیر جفاپیشه تن دردهیم یا تیغ برکشیده و با دریایی از مصائب بجنگیم و به آنان پایان دهیم؟»
اگر از نتایج زندگی به سبک دیگران رنج میبرید، کار بیمعنایی میکنید؛ شما در عوض باید نسبت به نظرات دیگران که میخواهند شما را به شخصی تبدیل کنند که نمیخواهید، مقاومت کنید. افرادی در زندگی همه ما وجود دارند که در مورد بایدها و نبایدهای ما نظر میدهند... دوستان و آشنایان در این زمینه متخصص هستند! اگر به آنها اجازه دهیم که ما را با توصیههای نامربوطشان راهنمایی کنند، از غم و اندوه ناشی از یک زندگی بیانگیزه رنج خواهیم برد. هرکدام از ما میتوانیم حس کنیم که قرار است در زندگی به کجا برسیم: اگر گوش دهیم میتوانیم صدای بیقرار وجودمان را بشنویم که از ما میخواهد تفکرات خود را در فعالیتهای خود به کار ببندیم و به ثمر برسانیم؛ اما زمانی که ما به دیگران اجازه میدهیم نظراتشان را به ما دیکته کنند، توجهمان از اهداف زندگی الهامبخشمان پرت خواهد شد.
ما باید مشخص کنیم که تا چه حد میخواهیم به اطرافیان اجازه دهیم تا در کار ما، محل زندگی ما و نوع رفتاری که با ما میشود دخالت کنند. ما باید بدانیم که هیچکس دیگر مطلقاً نمیتواند وظایف ما در زندگی را درک و احساس کند؛ بنابراین باید به خودمان اجازه دهیم تا خودمان تصمیمگیری کنیم و فشار تحمیلی از سوی دیگران را نادیده بگیریم. حتی اگر تصمیم ما موضوعی سطحی باشد، بازهم اصالتاً برای ماست و نباید برای هیچ شخص دیگری معنا داشته باشد. تمایل به شنیدن و عمل به تصمیمات شخصی خود، بیتوجه به اصرارهای اطرافیان امری ضروری است.
اصل دوم: مخالفت دیگران را باکمال میل بپذیرید.
این اصل بیان میکند که ما با دنبال کردن تمایلات خود برای داشتن یک زندگی الهامبخش با کملطفیهای بسیاری از سوی افراد مختلف مواجه خواهیم شد. این رویکرد خودخواهانه نیست: زمانی که ما شروع به دنبال کردن هدف نهایی خود کنیم، مقاومتهای بسیاری سر راه خود خواهیم دید. در حقیقت، هدف «تیر و تازیانه»ی موجود در مسیر پیش رو این است که نظرمان تغییر کند. با اینحال، اگر ما قدرت کافی برای نادیده گرفتن فشارها را داشته باشیم، مقاومتها کاهش خواهند یافت و به احترام تبدیل خواهند شد. ما فقط باید چند مخالفت اولیه مانند متقاعدسازیهای اجباری، خشم، بیتوجهی، سکوت و سخنرانیهای طولانی را تحمل کنیم و سپس در مسیر الهامبخش خود قدم برداریم؛ نه در مسیر ناامیدی.
اصل سوم: وابسته با نتایج نباشید
الهام و انگیزه با کامل کردن وظایف یا رسیدن به اهداف به دست نمیآیند؛ در حقیقت، هدف ما در زندگی این نیست که به هدف ملموسی برسیم تا انگیزهای کسب کنیم. هدف زندگی این است که بدون توجه به جایگاه فعلی از هرلحظه و هر مرحله در جهت رسیدن به تعالی حرکت کنیم. به دلیل آنکه لحظه حال، نقطه فعالیت و اثربخشی ماست، یادگیری زندگی و سرشاری در هرلحظه آن به معنای داشتن الهام و انگیزه خواهد بود؛ درحالیکه اگر روی نتیجهای متمرکز شوید تا با کسب آن میزان شادی خود را ارزیابی کنید، از الهامات دور خواهید ماند.
اصل چهارم: مسیری که طی میکنیم
ما به تنها چیزی که برای داشتن انگیزه و زندگی هدفمند احتیاج داریم، خود والایمان است و چیزهایی که وارد زندگیمان میشوند تنها نمادهایی از فراوانی نامحدود ذات ما هستند. ما ذاتاً معنوی و الهی هستیم؛ باید توجهمان را از دیدهها و شنیدهها برداشته و به دنیای متعالی معطوف کنیم. به یاد داشته باشید: ما از قبل با هرچه که فکر میکنیم در زندگیمان نداریم، ارتباط برقرار کردهایم. تنها چیزی که به آن نیاز داریم، همسویی آگاهانهایست تا افکارمان با بخش متعالی وجودمان هماهنگ شوند.
اصل پنجم: با ذهنی پر از سؤال از دنیا نروید
این اصل درحرکت بهسوی یک زندگی الهامبخش بسیار مهم است؛ چون ما را به عمل وادار میکند. بالاخره ما که نمیخواهیم با کولهباری از حسرت ناشی از شکست درراه رسیده به هدفمان از این دنیا برویم. تلاش برای انجام کاری، حتی اگر موفقیتآمیز نیز نباشد، کار الهامبخشیست؛ چون ما معمولاً برای کارهایی که نکردیم حسرت میخوریم، نه کاری که انجام داده و شکست خورهایم. حتی اگر تلاش بیفایدهای برای انجام کاری کرده باشیم، الهام و انگیزه کافی را به دست میآوریم؛ چون حداقل تیری در تاریکی پرتاب کردهایم. الهام و انگیزه هیچ ربطی به موفقیت یا شکست ما در زندگی ندارد؛ در حقیقت اگر ما فقط زندگی را بهپیش بریم، پیروزیها و شکستهای بسیاری را تجربه خواهیم کرد و این موضوع به سطح توانایی و مهارت ما بستگی ندارد. اگر ما به دلیل ترس از رد شدن، شک و دودلی نسبت به تواناییهایمان شکست بخوریم، در زندگی سرگشته خواهیم شد و همین مسئله ما را از رسیدن و احساس کردن الهام و انگیزه دور نگاه خواهد داشت.
پرسش و پاسخ،قانون جذب
اصل ششم: به یاد داشته باشید که آرزوهای ما طبق برنامهریزیمان از راه نخواهند رسید
ما فقط و فقط زمانی به آرزوهایمان میرسیم که با ذات متعالیمان همسو شده باشیم. نمیتوان با نفس مشورت کرد یا از آن خواست که برنامهای را مشخص کند. وظیفه ما این است که تمرکزمان را از روی «زمان» برداریم. وظیفه ما این است که درک کنیم و بپذیریم که هر چیزی که در زندگیمان پدید میآید و گاهی آن را مشکل مینامیم، خودمان جذب کردهایم... و ما باید این مشکلات را داشته باشیم تا راهی برای هدف ذاتی و والایمان بازکنیم تا پدیدار شود. این شش اصل را به همراه خود داشته باشید و هر زمان که به الهام و انگیزه نیاز داشتید، نگاهی به آنها بیندازید. همچنین من این پند و اندرز ناپلئون هیل را نیز خیلی دوست دارم؛ «اگر نمیتوانی کار بزرگی انجام دهی، کارهای کوچکی را عالی انجام بده. منتظر فرصتهای بزرگ نمان. فرصتهای معمولی و روزمره را انتخاب کن و به موفقیتهای عالی تبدیلشان کن.»
می توانم با قانون جذب ازدواج کنم؟
شاید برای بسیاری از ما این سوال پیش آمده که چگونه و چه زمانی موقعیت های خوب و بهترین ارتباطات در زندگی ما شکل می گیرند؟ اصول مهمی در این زمینه وجود دارد که بسیاری از افراد آن ها را به کار گرفته اند و نتیجه آن ازدواجی موفق با فرد رویاهایشان بوده است! ولی این اصول کاربردی در برقراری ارتباطات و ازدواجی موفق چیست؟
برای روشن شدن این مسئله ابتدا باید به جزئیات سیستمی سه گانه یعنی « ضمیر ناخودآگاه، ضمیر ناخودآگاه و من برتر یا همان من متعالی» بپردازیم و درباره این عوامل که در برقراری روابط با دیگران نقش دارند، بیشتر بدانیم. آیا می دانید اگر بتوانید ضمیر ناخودآگاه ذهن خود را به طور کامل به کار بگیرید، ممکن است در زندگی تان چه اتفاق هی زیبایی رخ دهد؟ بله می توانید از قدرت جادویی ضمیر ناخودآگاه برای پیشرفت هرچه بیشتر و ارتقای زندگی خود بهره گرفت و آنچه باورش سخت و ناممکن است، ممکن ساخت. اگر می خواهید خوشبختی را لمس کنید، باید بتوانید قدرت ضمیر ناخودآگاهتان را درک کنید و بدانید که ذهن ناخوآگاه شما چگونه کار می کند و از خود واکنش نشان می دهد.
در واقع همیشه در زندگی ما کارهایی برای انجام دادن یا انجام ندادن، وجود ندارد؛ کارهایی را دوست نداریم و انجامشان می دهیم و برعکس. در این حالت خواسته قلبی ما همان چیزی است که دوست داریم به وقوع بپیوندد و این همان آگاهانه ای است که از آن اطلاع داریم؛ برای مثال خواسته ای مانند ازدواج با فردی که خیلی دوستش داریم. پس برای لحظه ای این رویداد را تجسم کنیم، آن قدر عمیق به آن فکر کنیم که گویی اتفاق افتاده است. باید بدانیم که منطق، زبان ذهن خودآگاه ماست و احساسات و هیجانات، زبان ضمیر ناخودآگاه ما. بنابراین طی مراحل این تجسم سازی، باید با این خواسته ها و تمایل خود که از آن اطلاع داریم، ضمیر ناخودآگاهمان را تحت تاثیر قرار دهیم. بی شک می پرسید چگونه؟
ضمیر ناخودآگاه، نام و نام خانوادگی نمی شناسد!
برای اینکه بتوانید ضمیر ناخودآگاه تان را به خوبی تحت تاثیر این خواسته قرار دهید، باید تمایل دوست داشتن خود را از زبان «منطقی» به زبان ضمیر ناخودآگاه یعنی «احساسات» ترجمه کنیم. در این خواسته دو نشانه دیده می شود که هر دو منطقی هستند:
1. شما می خواهید به فردی خاص با نام و نام خانوادگی مشخص، نزدیک شوید و ارتباط گفتاری برقرار کنید.
2. در نهایت شما آرزو دارید که ازدواج کنید.
شما در ضمیر ناخودآگاه تان حق دارید چنین خواسته ای منطقی داشته باشید و حق دارید به آن هم برسید؛ پس برای رسیدن به آن تلاش کنید و هر کاری انجام می دهید؛ پس برای رسیدن به آن تلاش می کنید و هر کاری انجام می دهید؛ اما برای این که بتوانید به ضمیر ناخودآگاه خود کمک کنید تا شما را به خواسته تان برساند و آثار احساس شما را به واقع در زندگی تان نمایان کند، باید هر دو تمایل منطقی را به موردی قابل فهم و درک برای ضمیر ناخودآگاه خود ترجمه کنید. اگر سعی کنید به ضمیر ناخودآگاه بفهمانید که من
می خواهم با فردی خاص با نام و نام خانوادگی مشخصی ارتباط برقرار کنم، بی شک ضمیر ناخودآگاه پاسخ خواهد داد: « من این با نام و نام خانوادگی را درک نمی کنم. این موارد منطقی را فقط ضمیر ناخودآگاه شما درک می کند که من تصویری از آن ندارم. اگر می خواهید متوجه خواسته تان شوم باید احساستان نسبت به شخص مورد نظرتان را به من بگویید تا احساس و رابطه را در زندگی تان آشکار کنم.»
از ابتدا ارتباطات خود را با طرف مقابل بررسی کنید و ببینید چه چیزی سبب شده تا این حد او را دوست داشته باشید؛ ریشه های علاقه خود را خوب درک کنید. هرگز نگویید: « من فقط او را دوست دارم چون شبیه فلانی است! » خوب دقت کنید و ببینید چه احساسات و هیجاناتی سبب به جریان افتادن این علاقه و رابطه عاطفی شده است. در واقع همین احساسات و عواطف شما هستند که می توانند ضمیر ناخودآگاهتان را تحت تاثیر قرار دهند و آنچه آرزویش را دارید، در زندگی تان ظاهر کنند. وقتی چنین احساساتی پیدا کردید، روی آن ها تمرکز کنید؛ ولی فقط روی احساستان، نه روی فرد خاص و نامش. حتی می توانید آن ها را روی یک کاغذ بنویسید. به این ترتیب، ضمیر ناخودآگاه شما (یا ذهن ناهوشیارتان) درکتان می کند و می گوید: « حالا خواسته ات را درک می کردم؛ پس آن را برایت ظاهر و آشکار خواهم کرد؛ حتی پیش از این احساسات را هم برایت به ارمغان خواهم آورد! » بی تردید تاکنون با افرادی که در چنین روابطی شکست خورده اند، برخورد کرده اید. اگر آن ها هم روابطشان را روی فرد یا نامی خاص متمرکز نمی کردند و روی نوع احساس و نوع رابطه ای که آن ها را به خود جذب کرده، تمرکز داشتند، دچار این سرخوردگی نمی شدند.
بنابراین ضمیر ناخودآگاه شما فقط پیامی کوتاه و بسته دریافت می کند و درگیر آن می شود. این پیام که « به جز من آن یک نفر، در دنیا برای شما فرد دیگری وجود نخواهد داشت! » در نتیجه این پیام، در برابر فراوانی احتمالات و موارد خوبی که قرار بوده سر راه شما قرار بگیرد، مانع ایجاد می کند. البته منطقی است که شما به جز یک نفر، به شخص دیگری فکر نکنید؛ ولی با این شیوه نمی توانید با ضمیر ناخودآگاهتان ارتباط برقرار کنید و عملکردش را بیش از پیش دشوار می کنید. این احساس همان مسئله کلیدی است که ما را به سوی دومین عنصر منطقی، یعنی ازدواج با فردی که در ذهن خودآگاه در نظر داریم، هدایت می کند.
آینده و احساس تان پس از ازدواج را هم تجسم کنید
اگر شما به ضمیر ناخودآگاه خود بگویید: « من می خواهم ازدواج کنم! » ضمیر ناخودآگاه می گوید: « تو می خواهی چه کار کنی؟ چگونه؟ » پس ضمیر ناخودآگاه می خواهد بداند که درک و احساس شما از ازدواج چیست؟ کمی با خوتان خلوت کنید و خوب فکر کنید که چه عاملی شما را به ازدواج علاقه مند کرده است؟ چرا و چطور می خواهید ازدواج کنید؟ آیا زمان آن رسیده است که بتوانید یک زندگی مشترک با کیفیت را تشکیل دهید، در ذهن خود تصور کنید که هم اکنون ازدواج کرده اید، در این لحظه چه فعالیت هایی به خاطرتان می آید که شما را سرشار از لذت و شادی می کنند؟ چه احساسات و عواطفی در شما بیدار می شوند؟
هر فردی تصور و تخیلی متفاوت دارد. شما هم روی احساسات خود تمرکز کنید و ببینید باید چه عباراتی را در آن زمان به کار ببرید؟ زمانی که احساس کردید او، یا همان همسر آینده تان، انرژی، فعالیت و شادابی های لازم را پس از ادواج در شما ایجاد خواهد کرد، یعنی زمانش فرا رسیده است. بنابراین فعالیت هایی را که پس از ازدواج شما را لبریز از شادی می کنند، با دقت بنویسید و احساسات و هیجاناتی را که فقط با ازدواج برای شما امکان پذیر می شوند، در نظر بگیرید. ببینید که آیا زمان ازدواجتان فرارسیده است یا نه! اگر به آنچه گفته شد باور داشته باشید و آن ها را در ازدواجتان به کار بگیرید، تاثیر انکار ناپذیرش را در زندگی تان خواهید دید.
دکتر اریک آمیدی، نویسنده این مقاله درباره نظریه اش می گوید: « من یک دانشمندم و زمانی که نظریه ای را می نویسم، باید بتوانم درباره علل آن توضیح دهم. پس این مطلب را با یک جمله کوتاه به پایان می رسانم: هیچ کس مطمئن نیست روابطی که برقرار می کند، ضامن خوشبختی اش هستند و زندگی خوبی را برایش به ارمغان می آورند یا نه؛ اما آنچه من به آن یقین دارم، این است که خوشبختی، بهترین روابط را برای انسان به دنبال می آورد؛ بنابراین قبل از هر چیز به دنبال خوشبختی و درکی صحیح از آن باشید! »
مترجم: راضیه خوئینی
منبع: Secret Magazine
بارداری سالم با قانون جذب
کاربرد قانون جذب برای باردارشدن، موضوعی بسیار داغ است. در این رابطه، سؤالات زیادی درباره باروری و قانون جذب، بارداری بیخطر با توجه به سن مادر و... وجود دارد. شاید شما، همسر یا حتی پزشک معالج تان اطلاعات زیادی درباره شیوه استفاده از قانون جذب برای بارداری نداشته باشید؛ اما درهرحال قانون جذب نقش بسیار مهمی در باردارشدن و به دنیا آمدن نوزادی سالم دارد. میدانم که همه شما اطلاعاتی پایه از قانون جذب دارید؛ بهطور خلاصه، قانون جذب دارای سه بخش بسیار مهم است: «تجسم خلاق، عبارات تأکیدی مثبت و نگرش مثبت». این سه بخش بهطور مشابه در همه حوزهها تأثیرگذار هستند.
تفاوتی ندارد که شما چه کسی هستید، چه چیزهایی را تجربه کردهاید یا در چه شرایط سنی و تحصیلیای به سر میبرید. درهرحال استفاده از قانون جذب برای باردارشدن بهاندازه پیدا کردن جای پارک در خیابانی خلوت راحت است. بله دقیقاً ً! هیچ تفاوتی وجود ندارد؛ زیرا تفاوتها را ما در ذهن خویش خلق میکنیم! ویلیام جیمز میگوید: «بزرگترین کشف نسل من این است که آدمی میتواند با تغییر نگرش و ذهنیت خویش، زندگی خود را دگرگون سازد.» شاید تا به امروز برخلاف میل خود نتوانستهاید صاحب فرزند شوید یا پس از بارداریهای متعدد، به هر دلیل جنین خود را ازدستدادهاید؛ اما این کابوس از همین لحظه تمام میشود و شما بهسادگی میتوانید بارداری دلنشین، زایمانی موفق و لمس نوزادی زیبا و سالم را تجربه کنید.
چرا تابهحال در کاربرد قانون جذب برای باروری و بارداری سالم موفق نبودهاید؟
زیرا استفاده از قانون جذب در هر حوزه، دارای دو شرط اساسی است:
1. رها کردن نتیجه
2. گذران زندگی بهگونهای که گویا شما به خواسته خود رسیدهاید
مهم نیست که دلیل باردار نشدن شما چیست. تنها کافی است که شما دو شرط بالا را بهطور کامل رعایت کنید تا خواسته خود را متجلی سازید. اگر شما با نومیدی چیزی را طلب کنید، هرگز به آن دست نمییابید. نه به این دلیل که شما لیاقتش را ندارید؛ بلکه این مسئله علت دیگری دارد: در حقیقت، نتیجهای که شما در ذهنتان مجسم میکنید سبب میشود که خواستهتان تحقق نیابد! وقتی بهشدت احساس میکنید که باید چیزی را داشته باشید در حقیقت، روی نداشتن آن متمرکز میشوید! نتیجه این چرخه معیوب، احساس خلاء بیشتر درباره خواستهتان خواهد بود! وقتی درباره خواستهای احساس نیاز میکنید، نمیتوانید امواج و ارتعاشات خود را با آن سازگار کنید. وقتیکه شما با نومیدی از خداوند فرزند میخواهید، تمام توجهتان معطوف آن است که چرا باردار نمیشوید و نمیتوانید نوزادی زیبا را در آغوش بگیرید. در حقیقت، شما غافل هستید که آفریدگار جهان، بندگان امیدوار را دوست دارد. به دلیل همین غفلت است که ارتعاشات شما متمایل به منفی گرایی و نداشتن فرزند است.
بنابراین باید از همین لحظه، نگرش خود را درباره بارداری تغییر دهید. راهحل این است که خود را وابسته به نتیجه نکنید. از همین امروز، در جایگاهی قرار گیرید که آن را دوست دارید و با وضعیت فعلی خود راحت باشید. شادباشید و صرفنظر از رویدادهای آینده این شادی را نشان دهید. این امر کمک میکند که از تمرکز بر واقعیت محض دستبردارید و انرژی خود را معطوف خلق خواستههای حقیقیتان کنید. کلید اصلی ماجرا این است: شما باید به نقطهای برسید که هنگام اندیشیدن به داشتن فرزند، بهطور ارادی به نداشتن آن فکر نکنید! در حقیقت، طوری رفتار کنید که انگار جنین در درون بدن شما در حال حرکت است و آن را با تمام وجود و عشق حس میکنید. شما در هنگام بارداری، هنوز کودک را در آغوش نگرفتهاید، هنوز بدن او را لمس نکردهاید، اما میدانید که زمان دستیابی به او نزدیک است؛ بنابراین دیگر نگران نیستید که چه زمانی او را میبینید. در این دوران، با او حرف میزنید، برایش موسیقی میگذارید و از روی شکم خود نوازشش میکنید. وقتی باردار هستید با شادمانی و عشق در انتظار کودک خودمیمانید؛ اما در تصور بارداری، احتمالاً ً مدام به این فکر میکنید که شاید هرگز فرزندی نداشته باشید و این نکته ترسناک است! شاید با خود فکر میکنید: «اگر دو هفته، دو ماه یا یک سال دیگر طول بکشد، چه میشود؟» شاید همفکر میکنید: «اگر هرگز صاحب فرزند نشوم چه؟»
هر نوزادی برای رشد کردن نیازمند زمان است؛ زیرا او باید آمادگی ورود به دنیای جدید را پیدا کند. به همان میزان، تجلی واقعی حضور یک نوزاد در زندگی شما هم نیاز به گذشت زمان دارد؛ بنابراین آرام باشید و از این سفر لذت ببرید. لذت هر سفری در مقصد نهایی آن نیست، بلکه در زیباییهای مسیر است. برای این کار باید از طریق قانون جذب بستری مناسب را فراهمسازید. ابتدا پاسخی دقیق به سؤالات زیر بدهید:
وقتی باردار شوید، چه میکنید؟
چه چیزی میخورید؟
در منزل خود چه تغییراتی انجام میدهید؟
در رفتار خود چه تغییراتی اعمال میکنید؟
آیا پیش از به دنیا آمدن نوزاد، برای او وسیله میخرید؟
پیش از تولد کودکتان باید چهکارهایی انجام دهید؟
مادر یا پدر بودن چه حسی دارد؟
برفرض، نوزاد خود را از بیمارستان به خانه میآورید و او را از صندلی کودک برداشته و در آغوش میگیرید، آنگاه وارد خانه میشوید. به لبخند زیبای کودک خود نگاه کنید. دیدن اینهمه زیبایی چه حسی دارد؟
بهتر است به جمعبندی برسیم
شما بهخوبی میدانید که چرا خواستار کودکی در زندگیتان هستید و داشتن او چه احساس یا مسئولیتهایی را متوجه شما میکند. اجازه دهید که همین مسائل الهامبخش شما باشند. طوری رفتار کنید که گویی اکنون صاحب فرزند شدهاید. شما از کائنات خواستهاید که باردار شوید و فرزندی از پوست و گوشت خود داشته باشید؛ بنابراین با آرامش در انتظار او بنشینید. با همهچیز کنار بیایید و بدانید که همهچیز در دنیای شما کامل است و به نفع شما حرکت میکند. کودک شما اکنون ازنظر امواج و ارتعاشات وجود دارد؛ پس از زندگی لذت ببرید و ایمان داشته باشید که بهزودی او را در وجود خود و سپس در آغوش گرمتان حس میکنید. اکنونکه خود را همراستا با کائنات قرار دادهاید، باید به خواسته خود دستیابید. هستی درخواست شمارا شنیده است و به شما پاسخ میدهد. از همین لحظه، کارهایی را انجام دهید که پدر یا مادری شاد آنها را انجام میدهند:
برقصید، کنار ساحل راه بروید و برای فرزند خود سطل و بیلچه بخرید تا در تابستان بعدی در کنار او، همین بازیها را انجام دهید. فضا را برای کودکی که به زندگی خویش دعوت کردهاید بازکنید. معجزه عبارات مثبت تأکیدی را فراموش نکنید. شما میتوانید عبارتی ساده را انتخاب کنید و بارها و بارها آن را با صدای بلند یا روبهروی آینه تکرار کنید: «من باردار هستم و کودکی سالم و زیبا را درون خویش حمل میکنم». یا اینکه بگویید: «من دست در دست کودک و همسرم زندگی خوبی را سپری میکنیم».
هیچ لذتی بالاتر از لمس انگشتان ظریف نوزادی پاک و زیبا نیست و شما در نقش زن یا مرد حق لذت بردن از این تجربه ناب رادارید؛ بنابراین با افکار مثبت خود این موهبت را نیز پذیرا باشید.
نویسنده: فاطمه باغستانی
منبع: Raaz-Magazine
زمان خود ثروت است
راز سرمایه
اگر از شما پرسیده شود: «چه سرمایهای در زندگیتان دارید؟» چه پاسخی میدهید؟ شاید بگویید: «من یک خانه دارم، فلان ماشین یا فلان زمین را دارم.» شاید هم به مغازه، شرکت یا هر دارایی دیگری که به دست آوردهاید، اشاره کنید. همیه اینها میتوانند سرمایه یک عمر تلاش بیوقفه شما باشد؛ اما باید پذیرفت که یک کتابخانه هم میتواند سرمایه یک دانشآموز باشد؛ یک دوچرخه میتواند سرمایه یک کودک باشد؛ برای یک مادر فرزندانش و برای یک دانشجو رشته تحصیلیاش سرمایه محسوب میشود. پس در واقع هر کس میتواند سرمایه مادی خاص خود را داشته باشد و تمام داراییهای انسان سرمایه او به حساب میآیند. وقتی سخن از دارایی به میان میآید ناخودآگاه ذهن به داشتهها و اندوختههای مادی و مالی کشیده میشود؛ ولی باید پذیرفت که داراییهای یک انسان فقط در داشتههای مادی او خلاصه نمیشود. هر یک از ما میتوانیم سرمایههای مادی گوناگونی داشته باشیم، ولی تمامی انسانها از سرمایههای مشترک انسانی برخوردارند، سرمایههایی که نه تنها به آنها فکر نمیکنند، بلکه اغلب آنها را سرمایه هم نمیدانند!
بزرگترین سرمایه مشترک انسانی «سرمایه زمان» است. ما روزها و ماهها از این سرمایه ثابت خود استفاده می کنیم و به تمام شدنی بودنش حتی فکر نمیکنیم. اگر این سرمایه را از ما دریغ کنند دیگر هیچ سرمایهای برایمان کارایی ندارد. ما هر روز از کنار این سرمایه عظیم الهی بیتوجه رد میشویم و به آن اعتنایی نمیکنیم. سرمایه مشترک دیگر ما سلامت است. داشتن جسمی سالم، یکی از بزرگ ترین هدایای الهی است. همین که هر روز میبینیم، میشنویم، میتوانیم راه برویم و از لذت خوردن و آشامیدن بهرهمند شویم، بزرگ ترین سرمایه است. ما سرمایه سلامتی جسم را نادیده میگیریم و حتی به تخریب آن میپردازیم. ما از دارایی سلامتیمان غافل هستیم.
تجربه یکی از مهمترین سرمایههای زندگی بهشمار میآید. شکستها و ناکامیها میتوانند دریچهای برای کسب سرمایه زندگی باشند؛ البته انسانهای آگاه در کسب این ثروت یک گام جلوتر از بقیه برداشته و در بهرهگیری از سرمایه تجربه، موفقتر از دیگران عمل میکنند. این امر به موفقیت و خوشبختی آنان منجر میشود. ذهن، یکی دیگر از سرمایههای نهفته وجودی ماست. شناخت سرمایه ذهنی آگاه و هوشیار، ذهنی که قادر است با فعالیت و بهجا و مثبت خود، ما را به بینهایت خواستههایمان رهنمون سازد، ثروت کمی نیست. ما به قدرت این دارایی درونیمان بیتوجه هستیم و آن را نمیشناسیم و با بدبینی و افکار مسموم روزانه خود این سرمایه عظیم الهی را نابود میکنیم.
کسب علم و دانش هم سرمایهای دیگر در زندگی انسانهاست. علمآموزی و کسب مهارت، زمینه کسب سرمایههای مالی بیشتری را فراهم میکند. یکی دیگر از سرمایههای بزرگ زندگی شناخت رازها و مهارت زندگی کردن است. این سرمایه آسان به دست نمیآید، ولی با کمی تدبیر، مطالعه و ایجاد شناخت هرچه بیشتر در راستای زندگی انسانی و انسانیت بشری ممکن خواهد شد. با کمی دقت درمییابیم که همه ما سرمایهدارانی هستیم که تاکنون از وجود سرمایههای عظیم زندگی خود غافل بودهایم! بیایید دیدگاهمان را نسبت به داشتههایمان وسعت ببخشیم و سرمایه را فقط در پول، ملک و مسائل مادی محدود نکنیم. اگر به وجود و کارایی والای سرمایههای انسانی مان بیشتر توجه داشته باشیم، بیتردید آنها را به راحتی از دست نداده و نابود نخواهیم کرد و از آنها بهتر و آگاهانهتر استفاده میکنیم و وجودشان را پلی برای رسیدن به موفقیت بیشتر خواهیم ساخت.
جیمز ران میگوید: «ارزش اصلی زندگی از سرمایههای درونیتان ناشی میشود؛ نه از مال و منال و داراییهای مادی دیگرتان.»
دوست خوبم، بیا قدر سرمایه زمان و سلامتی جسم و روان را بیشتر بدانیم و در جهت کسب سرمایه علم و تجریه و مهارت انسان زیستی گام بردارید.
دفترچه خاطرات قانون جذب
سالهاست که بحث قانون جذب و محقق شدن آرزوها با آن مطرحشده است و مقالات و کتابهای بسیاری در این زمینه نوشتهشدهاند. من نیز مانند هر فرد آرمانگرای دیگری مایل بودم تحقق خواستههایم را به چشم ببینم؛ بنابراین در این زمینه، کتابهای فراوانی خواندم و به میزان چشمگیری بر این علم اشراف پیدا کردم. در این میان، در زندگیام خاطرات فراوانی خلقشده است. اکنون نیز قصد دارم یکی از شیرینترین آنها را برای شما بازگو کنم: « جذب ثروت !»
در کتابی خوانده بودم: «یکی از تکنیکهای جذب ثروت آن است که هر شب از خود بپرسید چه پول، هدیه یا حتی نشانهای از ثروت به شما رسیده است؛ سپس آن را در دفترچهای یادداشت کرده و برای داشتن آن از خداوند سپاسگزار باشید. اگر بتوانید به مدت چهل روز این کار را انجام دهید، وضع مادی شما بهمراتب بهتر میشود؛ اما اگر اهداف مالی بزرگی در سردارید، باید آنقدر این کار را تکرار کنید تا سرانجام به خواسته خود برسید.» خب، کار سختی نبود. از آن به بعد، تصمیم گرفتم که هر شب در دفترچهام این موارد را یادداشت کنم: «ابتدا مینوشتم که روزانه، در زندگی چه میزان پول یا حتی هدیه به من میرسد. سپس برای آنها از خداوند متعال سپاسگزاری میکردم.» این کار را برای آن انجام میدادم که نعمتهایم افزون شود و وضع مادیام به شرایط خوبی برسد. در دفترچه خاطراتم اینگونه نوشتم:
شب اول: امروز پدرم از فروشگاه تعاونی خرید کرد و خانه را پر از مایحتاج زندگی کرد. خدایا شکرت!
شب دوم: امروز یکی از دوستانم به من بلیت رایگان سینما داد. خودم به دیدن آن فیلم نمیروم، اما بلیت را به دخترخالهام میدهم که عاشق سینماست و با این کار او را خوشحال میکنم. خدایا شکرت!
شب سوم: امروز کتاب بسیار خوبی درباره ثروت آفرینی از کتابخانه امانت گرفتم. چند صفحه آن را ورق زدم و فهمیدم که کتاب فوقالعادهای است؛ کتابی که میتواند درراه رسیدن به خواستههای مالی به من کمک کند. خدایا شکرت!
شب چهارم: امروز در دانشگاه فراخوان مسابقه کتابخوانی اعلام شد و همه میتوانند در آن شرکت کنند. فرد برنده هم از تخفیف دانشجویی بهرهمند میشود. من عاشق این مسابقه و جایزهاش هستم. خدایا شکرت!
شب پنجم: امروز مادرم با خوشحالی گفت: «با صاحبخانه صحبت کردم و او گفت که امسال خیال ندارد اجاره خانه را بالا ببرد». پدرم هم از این مسئله بسیار خوشحال شد و به هرکدام از ما مبلغی هدیه داد. خدایا شکرت!
همینطور روزها و شبهای زیبا یکی پس از دیگری میگذشتند. تمام شبها خوب بود... اما شب سی و پنجم شبی بود که در دفترچه من میدرخشید. آن شب نوشتم: «امروز عصر از دانشگاه به خانه برگشتم. بهمحض رسیدن، مادرم به من گفت: "امروز از شرکتی تماس گرفتند که در آنجا فرم مصاحبه شغلی پرکرده بودی ". با آنجا تماس گرفتم و متوجه شدم که آنها به یک مشاور خانواده احتیاج دارند و میخواستند مرا استخدام کنند! یعنی، همان شغلی که عاشقش بودم! البته در حال حاضر، دوران کارآموزی است؛ اما پس از گذشت سه ماه، من بهطور رسمی در آنجا مشغول به کار میشوم. خدایا شکرت!»
واقعیتش را بخواهید از وقتیکه این کار را شروع کردم و نعمتهای جدید زندگیام را در دفترچهام یادداشت کردم، دیگر حتی سرسوزنی معنای فقر و نداری را نچشیدم. پیشتر شرایط مادی خانوادهام تعریف چندانی نداشت، اما پسازاین کار احساس میکنم که همواره در حال بهترشدن هستیم. پس از گذشت دو سال از این ماجرا، ما خانه خریدیم و توانستیم پس از مدتها اجارهنشینی به منزل خود نقلمکان کنیم. همهچیز از عالی بود.
من که این روش را تجربه کرده بودم و نتایجش را دیده بودم، بدون معطلی آن را با دیگران درمیان گذاشتم. باید به شما بگویم که هرکس این روش را انجام داده بدون استثناء به نتیجه رسیده است! شما هم از این تکنیک بهره ببرید و به خاطر داشته باشید که این روش محدود به جذب ثروت نیست. در حقیقت، شما میتوانید از این روش برای رسیدن به هر هدفی بهره ببرید. به تمام نشانهها توجه داشته باشید و تا سرحد امکان نعمتهای روزانه خود را در هر زمینهای یادداشت کنید. مواهب الهی بیشمارند و ما هرگز نمیتوانیم قدردان یکایک آنها باشیم، اما میتوانیم این کار را تا حد توان خود انجام دهیم و برای نعمتهای پروردگار ممنون باشیم. شما هم شک نداشته باشید که بهزودی شرایط زندگیتان تغییر میکند و همهچیز رو به بهبود خواهد رفت.
نویسنده: سپیده انصاری
منبع: Raaz-Magazine