متن شعار تبلیغاتی

نام کتاب : The Science of Getting Rich

نام فارسی : علم ثروتمند شدن

نویسنده : Wallace D. Wattles

والاس وتلز نویسنده کتاب « علم ثروتمند شدن » که حدود 100 سال قبل این کتاب پایه ای ثروت را به تحریر در آورده است. او در این کتاب در مورد جوهره اندیشمندی صحبت می کند که تمام جهان هستی از آن شکل می گیرند. در فیزیک کوآنتوم عصر جدید در سال 2013 در مورد اندیشه بزرگ تمامی دانشمندان به این نتیجه رسیده اند که جهان هستی دارای یک شعور برتر و بی نقص است که تمام مسائل را قبل از تفکر می فهمد و در شکل گیری هر چیزی نقش دارد اما برای هیچ انسانی تصمیم نمی گیرد. والاس وتلز در مورد ساختار خلق ثروت با قدرت قلم شیوای خودش چنان مسیر را آسان شرح می دهد که راندابرن تهیه کننده فیلم راز در مقدمه ابتدایی این کتاب به مدح و ستایش تحریر والاس می پردازد. او اظهار می کند که بعد از خواندن این کتاب بود که زندگی اش رنگ و بوی تازهی ای گرفت و مسیر زندگی اش عوض شد.

این کتاب در مورد ذهنیت ثروت تاکید به پرهیز از اندیشه رقابت می پردازد به گونه ای که با تکنیکهای بسیار ساده و بدیهی اش این امکان را به عموم مردم می دهد که در زندگی شان در جستجوی ثروتی بی پایان باشند. منابع ثروت تمام نشدنی هستند و جریانی از فراوانی جهان هستی را در بر گرفته است. در جهان این کتاب پرفروش ترین کتاب در حوزه پول و ثروت می باشد که 2 قرن قبل، از مکتبی در کشور هند نشات گرفته است. کلیه آثار والاس وتلز 4 کتاب تاثیرگذار و پایه ای است که در کشور ایران فقط این کتاب ترجمه شده است و سه کتاب دیگر در سایتهای خارجی قابل دسترسی می باشد. در کشورمان نام های متفاوتی برای این کتاب در نظر گرفته شده است نظیر راز ثروت، چگونه توانگر شویم، چگونه ثروتمند بشویم، قانون توانگری تا فروش کتاب بیشتر بشود اما نام اصلی آن

فهرست کتاب

مقدمه (راندابرن)

فصل اول - حق ثروتمند شدن

فصل دوم - علم ثروتمند شدن

فصل سوم - آیا این فرصت انحصاری است؟

فصل چهارم - اولین اصل ثروت اندوزی

فصل پنجم - افزایش حیات

فصل ششم - چگونه ثروت به شما روی می آورد

فصل هفتم - شکرگذاری

فصل هشتم - تفکر به شیوه ای خاص

فصل نهم - چگونه اراده خود را به کار گیریم

فصل دهم - استفاده بیشتر از اراده

فصل یازدهم - اقدام به شیوه ای خاص

فصل دوازدهم - اقدام موثر

فصل سیزدهم - آغاز یک تجارت مناسب

فصل چهاردهم - القاء رشد

فصل پانزدهم - انسان در حال پیشرفت

چکیده ای از کل کتاب و بررسی نکات ارزشمند آن

قطعه «تو موفق زاده شده ای» یکی از کلیپهای انگیزشی فوق العاده تاثیر گذار برای ایجاد انگیزه عموم مردم است که داستان تولد شما را به صورت کاملا زیبا به تصویر می کشد. در ادامه این داستان محرک به قدرت و عظمت خویش پی خواهید برد و ...

این کلیپ در استودیو رکورد نشده است و فقط جهت آگاه سازی هموطنان عزیز از نقطه ای که هم اکنون در آن حاضر هستیم مهیا شده است. ترجمه این کلیپ توسط مترجمان سایت صورت گرفته است.

پروژه بمب انرژی برای انگیزه دادن به مردم جامعه به گونه ای طراحی شده است که با مرور این فایل های صوتی سطح ارتعاشی درونی افراد بر روی موارد کاملا دلخواه قرار بگیرد. این فایلها از خصوصیت 12 لایه ارتعاش موفقیت روزانه عمومی برخوردار است به همین علت است که با هر بار شنیدن به آنها ذهن دچار خستگی نمی شود. در شش ماه دوم سال استراتژی فعالیت گروه مدرسه آرزوها متفاوت شده است و همه چیز طبق هدفگذاری پیش می رود بنابراین منتظر رویدادهای خوب باشید.

هدیه پائیز ( یکم مهر ماه ) ما به مردم کشور ایران برای انگیزه گرفتن در لحظه حال

من خراب نگه نرگس شهلای توام

بی خود از باده ی جام و می مینای توام

تو به تحریک فلک فتنه ی دوران منی

من به تصدیق نظر محو تماشای توام

امروزه استفاده از تکنیک القاء امواج مغناطیسی بر روی مغز در بازه زمانی کوتاه بسیار مرسوم شده است که در یک پژوهش مشخص شده است که امواج سطوح پائین می توانند بر روی حوزه هایی از مغز تاثیر مناسبی داشته باشند اما در تحقیقات اعصاب بالینی مشخص شده است که ارسال پالس های قوی به مغز می تواند موجب صدمات جبران ناپذیری برای فرد باشد. در سال های اخیر محققان تفاوت زیادی بین پرتوهای یونیزان (اشعه ایکس، اشعه ماورای بنفش و ... ) با پرتوهای غیریونیزه (امواج مغناطیسی ، امواج رادیویی و ... ) قائل شده اند. همان طور که همه مطلع هستند پرتوهای یونیزان مشکلاتی عدیده ای در زندگی انسان ها ایجاد می کند و در مقابل پرتوهای غیریونیزه هم می توانند اثرات مخربی در زندگی ما داشته باشند که امروز از همه طرف ما را احاطه کرده اند.


بر اساس مدارک و شواهد از اثرات بهداشتی هلند در EMF که تحقیقی بر نفوذ در مغز انجام شده است نشان می دهد که پرتوهای سطوح بالا (قوی – بسیار قوی) از امواج مغناطیسی، بر ساختار و عملکرد سیستم عصبی شخص آسیب جدی وارد می کند. عملکرد این امواج با حداقل 2000 مگاهرتز به بافت زیرین غشای مغز و پوست نفوذ کرده و در آنجا جذب می شوند و با بالا رفتن پالس های بین غشائی باعث سوختن برخی از سلولهای مغز می شوند که هیچگاه قابل بازگشت نیستند.

این تحقیقات بر اساس پژوهش های آزمایشگاهی بارها مورد مطالعه قرار گرفته است تا به نتایج فعل و انفعالات تاثیر امواج های متفاوت بر مغز را مشاهده کنیم. وجود امواج هایی مانند امواج تلفن همراه، ساخت منازل با تیره آهن های زیاد و ... می تواند بر روی مغز تاثیراتی مستقیم داشته باشد. با این حال تحقیقات اخیر نشان می دهد در معرض مستقیم این امواج قرار گرفتن، می تواند باعث عارضه های پی در پی در مغز انسان شود. هر انسان روزانه در حجم بالایی از برخورد با این امواج قرار دارد و بهتر این است که حتی المقدور از چنین امواجی دورتر بشوید و از ساختار توصیه شده از شرکتها بهره ببرند. امواج می توانند بر حوزه میدان مغناطیسی موجود در بدن انسان تاثیر بگذارند و موجب اختلالات ذهن و روان بشوند.


+ چند توصیه در مورد سلامتی مغز:

  1. از میوه و سبزیجات تازه در تغذیه روزمره استفاده نمائید
  2. از دو سم سفید (شکر، نمک) به مقدار بسیار کم در تغذیه تان استفاده کنید
  3. .از کارهایی که مشغله ذهنی تان را زیاد می کنند بپرهیزید
  4. به حل جداول و معماهای پیچیده مشغول شوید
  5. .از وسایلی که امواج مغناطیسی دارند تا حد امکان دورتر بشوید
  6. گهگاهی ذهن تان را آرام کنید
  7. روزانه چندین بار در زمانهای متفاوت تفکر کنید (سوال طرح کنید و راه حل ها را بجوئید)

نام تحقیق: تاثیر تحریک مغناطیسی ترانس کرانیال ( TMS ) بر مغز
ترجمه : در علوم اعصاب بالینی دانشگاه کامبیا ، مهندسی مغز

آیا می‌خواهید سال جدید را تبدیل به بهترین و موفق‌ترین سال عمرتان کنید؟
می‌خواهم توضیح دهم که چه‌کاری می‌توانید بکنید تا این اتفاق بیفتد؟ این نکات بسیار عملی و آسان هستند، اما می‌توانند برای موفقیت تان سودمند باشند. به خواندن ادامه دهید و من به شما خواهم گفت چگونه.
چگونه در سال جدید به اهدافتان برسید؟
یکی از ارزشمندترین سرمایه‌های مالی، قدرت پول‌سازی شماست! آن را سرمایه انسانی یا دارایی ذهنی‌تان می‌نامند. آنچه را که به‌طور مداوم باید انجام دهید این است که توانایی درآمدزایی خود را افزایش دهید. بالا رفتن از نردبان را تصور کنید، وقتی‌که صعود در حرفه‌تان را آغاز می‌کنید. بسیاری از مردم هیچ‌گونه توانایی درآمدزایی ندارند، اما پس از 10 یا 20 سال برخی از آن‌ها 20 تا 50 برابر بیشتر از دیگران درآمد دارند! حتی اگر از همان نقطه‌ای آغاز کرده باشند که شما شروع کرده‌اید.


راز آن‌ها چیست؟
تفاوت این افراد پس از سال‌ها تحقیق، در این است که همچنان که در حرفه خود پیش می‌روند، مهارت‌های جدیدی می‌آموزند. همچون بالا رفتن از نردبان. هر مهارت جدید توانایی شما برای دست یافتن به نتیجه بهتر و دلخواه را افزایش می‌دهد. این ارزش سهام شما را افزایش می‌دهد. این توانایی شما را برای کسب درآمد بیشتر افزایش می‌دهد. اگر می‌خواهید درآمد بیشتری داشته باشید و در سال پیش رو به‌تمامی اهداف خود دست‌ یابید، ارزش‌های بیشتری خلق کنید. به همین راحتی!


چگونه سال جدید را تبدیل به یک سال عالی می‌شود؟
تنها راهی که می‌توانید برای خود ارزش بیشتری خلق کنید، یادگیری و به کار بردن مهارت‌های جدیدی است که به شما امکان دست‌یابی به نتایج دلخواه و مطلوب را می‌دهد.


1. چگونه بهترین اهداف را برای سال جدید بنویسیم؟
برخی افراد نمی‌دانند از کجا شروع کنند و چگونه اهداف خود را بنویسند.
«در ظرف 12 ماه می‌خواهم کجا باشم؟»
10 هدف را که می‌خواهید در طول این 12 ماه محقق شود را بنویسید. به اهدافی که نوشته‌اید بنگرید و با خود فکر کنید: «اگر می‌توانستم چوب جادو را تکان دهم و اهداف محقق شوند، کدامیک از اهداف می‌توانست بزرگ‌ترین تأثیر را بر زندگی من داشته باشد؟» برای بسیاری از ما اهداف مالی و اقتصادی است. برای برخی از ما ممکن است هدف تناسب‌اندام، ارتباطات یا تجارت باشد، اما برای بیشتر ما اهداف مالی مهم‌تر است. نکته مهم این است که این نکات ساده برای هر هدفی قابل‌استفاده است!


2.هر زمان تنها روی یک هدف تمرکز کنید
هدف خود را به‌صراحت و کاملاً واضح بنویسید و به عبارتی بدانید چه می‌خواهید و تاریخ تعیین کنید. سپس لیستی از کارهایی که می‌توانید انجام دهید تا به این هدف برسید تهیه کنید. سپس پرسش بعدی که می‌خواهید از خود بپرسید این است که: «کدام مهارت بیشترین کمک را به من می‌کند تا به این هدف برسم؟» به تمام مهارت‌هایی که دارید خوب فکر کنید و یک مهارت را بیابید. بر یادگیری مهارتی تمرکز کنید که می‌تواند به شما کمک کند تا به مهم‌ترین هدف خود برسید.
این فرمول دلیلی است برای اینکه چرا افراد در پایین‌ترین نقطه ممکن به بالاترین نقطه هر چیزی می‌رسند؟ موفق‌ترین افراد کسانی هستند که می‌دانند به‌طور واضح چه می‌خواهند و به کجا می‌خواهند برسند! شما باید هدفی بسیار روشن داشته باشید. سپس باید در مورد مهارت‌هایی که باید کسب کنید تا به آنجا برسید هم صریح باشید.. وقتی مهارت‌های جدید کسب می‌کنید، به شما کمک می‌کند تا از نردبان موفقیت بالا بروید. هر پله جدیدی از این نردبان پتانسیل درآمدزایی شمارا افزایش می‌دهد! وقتی توانایی درآمدزایی خود را افزایش می‌دهید، موقعیت‌های جدیدی را برای خود فراهم می‌سازید. همچنان به افزودن مهارت‌های جدید ادامه دهید و همچنان برای تحقق مهم‌ترین اهدافتان رشد کنید!

3. زمان خود را مدیریت کنید
امروزه ما با انبوهی از کار و وقت محدود مواجه هستیم. شما باید از قبل برنامه ریزی کنید. ساده ترین راه تهیه لیستی از همه کارهایی است که باید در روز آینده انجام دهید. اگر بخواهید وقت خود را برای هر چیزی سرمایه گذاری کنید، باید کاری را انجام دهید که بیشترین بازده انرژی یا انرژی فیزیکی و یا ذهنی را داشته باشد.
برخی افراد تمام روز را کار می کنند و مبلغ اندکی را کسب می کنند و برخی افراد تنها زمان های دلخواه را کار می کنند و مبلغ دلخواه شان را بدست می آورند! می خواهید کدامیک باشید؟ لیستی از تمام کارهایی که می خواهید در روز بعد انجام دهید تهیه کنید و مهم ترین وظیفه را مشخص کنید. کدام مورد بیشترین ارزش را در کارتان خواهد داشت؟ بیشترین ارزش در تحقق رویاهایتان؟ ابتدا روی این وظیفه کار کنید. تا وقتی که 100% تکمیل شود روی آن کار کنید!

4. چگونه عاداتی خوب را در سال جدید ایجاد کنیم؟
هر روز را با تکمیل یک کار به عنوان اولین وظیفه در صبح آغاز کنید. این یکی از بهترین حقه های روانشناسی در موفقیت است! یک کار را به عنوان اولین کار در صبح آغاز کنید و به پایان ببرید. اگر می خواهید کاری را در صبح به پایان برسانید، مهم ترین وظیفه تان را آغاز کنید و به اتمام برسانید. هر روز قبل از اینکه کار دیگری انجام دهید، این کار را انجام دهید. این کار را به طور مداوم برای 3 هفته با تمام لذت و احساس انجام دهید و در این صورت یک عادت ایجاد کرده اید!


نتیجه گیری
با پرورش مهارت‌هایی که کسب می‌کنید، روی مهم‌ترین هدف سال پیش رو تمرکز کنید. زمان خود را با اتمام مهم‌ترین کار پیش از همه و ایجاد عادت جدید و اتمام مهم‌ترین کار پیش از باقی تمام‌کارها مدیریت کنید. اگر این 4 نکته را رعایت کنید، قول می‌دهم که در سال پیش رو موفقیتی بزرگ کسب کنید و عادتی خوب برای سال‌های آتی در خود ایجاد خواهید کرد!

ترجمه یادداشتی از برایان تریسی
منبع: Creativity Magazine

470 سال پیش از میلاد مسیح، در سرزمین یونان، جادوگری به دنیا آمد. پدر او مجسمه‌سازی سرشناس و مرفه بود و تلاش‌های او باعث شد که فرزندش در دوران کودکی، از بهترین آموزش‌های آن زمان برخوردار شود. درنهایت، کودک با نبوغی که داشت به‌سرعت در حساب، هندسه، نجوم، ادبیات و فلسفه سرآمد ِ عصر خود شد. درون جمجمه بزرگ جادوگر مغزی زیبا و شگفت‌انگیز خودنمایی می‌کرد؛ ولی در چهره او زشتی انکارناپذیری به چشم می‌آمد که حتی برترین نویسندگان و مورخان آن زمان نیز از توصیفش اظهار عجز و ناتوانی کرده‌اند. او زشت‌ترین مرد آتن بود با سری طاس، صورتی پهن و نامتوازن، چشمانی ریز و فرورفته و دماغی بزرگ و کوفته که لکه‌ای بر روی آن دیده می‌شد. جادوگر قامتی کوتاه و اندامی شبیه به کرگدن داشت. البته این زشتیِ ظاهری هرگز باعث نشد که وی نتواند همسری برای خود برگزیند! شگفت آنکه وی با همین ظاهر رقت‌انگیزش نیز دو بار ازدواج کرد! او چنان دو همسر خود را به ستوه می‌آورد که گاه حتی در خانه را هم به رویش باز نمی‌کردند؛ به شکلی که مجبور می‌شد دوباره به میدان اصلی آتن بازگردد؛ یعنی، همان‌جایی که صحنه اصلی نمایش افسونگری‌اش بود.


جادوگر شهر آتن در دوران جوانی سرباز پیاده‌نظام ارتش یونان بود و در جنگ‌ها چنان رشادتی از خود نشان داده بود که به وی نشان شجاعت دادند. همه مردم یونان به‌جز زنانش او را می‌ستودند و وی را گرامی می‌داشتند. جادوگر همیشه در میدان اصلی شهر عده‌ای از جوانان را گرد هم می‌آورد و آنان را با جادوی کلام سحرانگیز خود افسون می‌کرد. آن جادوگر سقراط بود و ابزار افسونگری‌اش واژه‌ها بودند! سقراط فردی پرسشگر بود و با پرسش‌هایش دیگران را به اندیشیدن وامی‌داشت. در اصل، جادوی سقراط همین بود. او انسان‌ها را مجبور می‌کرد تا به سخت‌ترین کار ممکن تن دهند؛ کاری که همیشه از انجام دادن آن گریزان هستند؛ زیرا بی‌تردید اندیشیدن سخت‌ترین کار دنیاست و به همین دلیل، انسان‌ها ترجیح می‌دهند که به‌جای اندیشیدن کوه‌ها را جابه‌جا کنند!


آن جادوگر سقراط بود و ابزار افسونگری‌اش واژه‌ها بودند!
فرهاد عاشق از شدت عشق شیرین در کوه‌های بیستون سنگ‌ها را می‌شکست و در حسرت عشق نافرجام او اشک می‌ریخت. اگر فرهاد به‌جای کندن کوه‌های سنگی، تنها لحظه‌ای در سایه‌سار درختی می‌نشست و می‌اندیشید، آنگاه به‌راحتی درمی‌یافت که شیرین تصمیم بسیار عاقلانه‌ای گرفته که به‌جای او، همسری خسروپرویز، پادشاه ایران‌زمین را برگزیده است!


ذهن ولگرد را رام کن!
دلایل متفاوتی وجود دارد که چرا انسان‌ها به‌درستی نمی‌اندیشند؛ اما مهم‌ترین دلیل آن است که آن‌ها بدون طرح پرسش به رویارویی و مواجهه با زندگی برمی‌خیزند. سقراط به بشر آموخت که پیشبرد علم و دانش و کسب آگاهی و بصیرت، دستاورد طرح پرسش‌های هوشمندانه از زندگی و طبیعت است، نه خیره شدن به آن‌ها. هنگامی‌که بدون طرح پرسش به مقابله با زندگی برمی‌خیزیم تنها هرج‌ومرج و آشفتگی نصیبمان می‌شود؛ درحالی‌که پرسش به حرکت ذهن جهت می‌بخشد؛ زیرا ذهن آدمی بی‌وقفه در حال وراجی است! این ذهن حتی در خواب هم به خواب نمی‌رود؛ درعین‌حال، ولگردی‌های بی‌حاصل او، ما را به هیچ مقصدی رهنمون نخواهد شد.
ذهن شما به‌قدری توانمند است که می‌تواند تمامی خواسته‌هایتان را در اختیارتان قرار دهد؛ اما تنها کلیدی که این گنجینه نهفته را در اعماق شیارهای مغزتان می‌گشاید همانا پرسش‌های هوشمندانه شماست.
من هم‌اکنون می‌خواهم پنج پرسش کلیدی زندگی را مطرح کنم. پرسش‌هایی که هر انسانی باید آن‌ها را از خود بپرسد و در کمال صداقت و شجاعت به آن‌ها پاسخی شایسته بدهد.


پرسش اول: مأموریت من در زندگی و کسب‌وکارم چیست؟
هر انسانی به این جهان پا می‌گذارد تا مأموریتی ویژه را به انجام رساند. مأموریتی که تنها از عهده او برمی‌آید. هر کسب‌وکاری نیز برای انجام دادن مأموریتی خاص به وجود می‌آید. شاید ما برای زندگی و کسب‌وکارمان هیچ مأموریتی قائل نباشیم: این طرز تفکر مانند آن است که ارتشی بدون داشتن مأموریت وارد صحنه نبرد شود! بدون تردید تصویر ارتش بدون مأموریت درصحنه نبرد، ابلهانه‌ترین تصویری است که حتی در عالم خیال می‌توان آن را تجسم کرد! شما نیز اگر مأموریتی ارزشمند برای زندگی و کسب‌وکارتان قائل نباشید، در حال گذراندن زندگی‌ای ابلهانه و بیهوده هستید. در داستان «شازده کوچولو» گفتگوی جالبی وجود دارد که من همیشه از خواندنش لذت می‌برم:
ـ از کدام مسیر بروم؟
ـ می‌خواهی به کجا بروی؟
ـ مهم نیست... فرقی نمی‌کند، هرکجا که شد!
ـ اگر مقصدت را نمی‌دانی، پس هیچ فرقی نمی‌کند که از کدام مسیر بروی.
شما نیز اگر به‌درستی مقصد و هدف خود را نشناسید، دیگر هیچ مسیری شمارا به هیچ کجا نمی‌رساند!


پرسش دوم: مشتری منو کسب‌وکارم کیست؟
پس از گذشت دویست هزار سال از پیدایش نژاد انسان بر روی کره زمین هنوز شخصی پیدا نشده که تمامی انسان‌ها دوستش داشته باشند! هر انسانی دوستانی دارد که او را دوست دارند و همچنین دشمنانی که می‌خواهند سر به تنش نباشد! به همین ترتیب، نمی‌توان هیچ محصولی را در دنیا پیدا کرد که همه خواهان آن باشند. کسانی که می‌کوشند «همه‌چیز» برای «همه‌کس» باشد، سرانجامشان «هیچ‌چیز» برای «هیچ‌کس» خواهد بود! شما هم بی‌دلیل توان و سرمایه ارزشمندتان را صرف دلبری از همه نکنید!
نخست دریابید که به‌راستی چه کسی هستید و آنگاه در جستجوی کسانی باشید که خواهان «آن حقیقی شما» هستند. اگر در کار فروش پورشه هستید، بی‌دلیل به کارگران زحمتکش چشمک نزنید!


پرسش سوم: مزیت نسبی منو کسب‌وکارم در چیست؟
اگر انسان زیرکی باشید، به‌جای تلاش بیهوده برای بهبود بخشیدن به نقطه‌ضعف‌هایتان، تلاش می‌کنید که توانمندی یگانه و منحصربه‌فرد خود را بشناسید؛ آنگاه تمام‌وقت و سرمایه خود را صرف پرورش آن می‌کنید. کسی اهمیتی نمی‌دهد که ادیسون حتی مدرسه ابتدایی راهم به پایان نرساند یا مشکل شنوایی داشت و اغلب بداخلاق و عصبی بود. همه انسان‌ها ادیسون را تحسین می‌کنند؛ زیرا او برترین مخترع تاریخ بشریت است. هیچ‌کس به چارلی چاپلین خرده نمی‌گیرد که چرا قامتی کوتاه داشته یا چهار بار ازدواج‌کرده است! زیرا او همیشه بر روی صحنه نمایش چون خورشید می‌درخشید. در کسب‌وکار خود تا حد توان بکوشید مزیتی نسبی برای محصول خود ایجاد کنید؛ مزیتی که با آن، محصول شما از سایر محصولاتِ مشابه متمایز شود. بدون وجود چنین مزیت نسبی و ارزشمندی برای مشتریان خود، شما مجبور خواهید شد که در باتلاقی از هزاران کسب‌وکار مشابه دست‌وپا بزنید. دراین‌بین، شما هرچه بیشتر تقلا کنید، بیشتر فرومی‌روید.


پرسش چهارم: در زندگی و کسب‌وکارم چه نتایجی کسب کرده‌ام؟
موشک‌های هدایت‌شونده کروز اغلب به هدف اصابت می‌کنند. نه به این دلیل که آن‌ها هرگز از مسیرشان منحرف نمی‌شوند، بلکه به‌این‌علت که درون آن‌ها سیستم هوشمندی تعبیه‌شده است. این سیستم در هرلحظه، موقعیت موشک را در مقایسه باهدف می‌سنجد. در این میان، اگر انحرافی رخ‌داده باشد، سیستم به‌سرعت آن را تصحیح می‌کند تا موشک در مسیر درست قرار گیرد.
شما باید در زندگی خود، پیوسته نتایج به‌دست‌آمده را ارزیابی کنید و موقعیت خود را در مقایسه باهدفتان بسنجید. در غیر این صورت، روزی از خواب بیدار می‌شوید و می‌بینید که فرسنگ‌ها با رؤیای خود فاصله‌دارید و دیگر هم فرصتی باقی‌مانده که اشتباهات خود را جبران کنید!


پرسش پنجم: طرح و نقشه من برای رسیدن به اهدافم در زندگی و کسب‌وکار چیست؟
شما باید از محل کنونی خود به‌جایی برسید که آرزوی آن را در سر می‌پرورانید. شاید بگوید که من هدف و مقصد خود را به‌درستی شناخته‌ام؛ حتی در این صورت هم شما به نقشه راه نیاز دارید. نقشه‌ای که قدم‌به‌قدم شمارا تا مقصد راهنمایی کند؛ زیرا بدون نقشه و طرحی دقیق برای رسیدن به هدف، تلاش‌های شما حاصلی جز خستگی و فرسودگی به ارمغان نخواهد آورد.
همرازم، اکنون دیگر نوبت شماست! پنج برگه کاغذ بردارید و بالای هر صفحه یکی از این پرسش‌ها را بنویسید. آنگاه بکوشید که هرروز ذهن خود را با یکی از این پرسش‌ها به چالش بکشید و تا زمانی که پاسخ مناسبی برای آن‌ها پیدا نکرده‌اید حتی لحظه‌ای آرام و قرار نگیرید. بدون شک، شما با یافتن پاسخی برای این پرسش‌ها آن‌چنان کسب‌وکار و زندگی خود را دگرگون می‌کنید که درنهایت، مانند خورشیدی فروزان در آسمان خواهید درخشید.

نویسنده: محمدرضا بیات سرمدی
منبع: raaz-magazine

پروژه «پاسخ» برگرفته از آموزه‌های قانون جذب است و در حوزه‌های متفاوت موفقیت و بهبودی زندگی مردم راه اندازی شده است. بر اساس مشخص شدن هر بخش به صورت تخصصی شما قادر خواهید بود هرگونه سوالی که در ذهن دارید در قسمت نظرات بپرسید و در تعامل گروهی با اعضای سایت در سریع‌ترین حالت با آن‌ها به مشورت بپردازید و جواب سوالتان را دریافت کنید. این طرح یکی از دستاوردهای مهم این سایت محسوب می‌شود که قادر خواهید بود یک کار گروهی را با دوستانتان شروع کنید و بدون وقفه بپرسید و پاسخ دریافت کنید. در کودکی همیشه به ما گفته شده بود که درخواست نکنید، کمک نگیرید و ما همیشه از کمک گرفتن از دیگران می‌ترسیدیم تا اینکه برخی از کارهایمان را با سختی و مشقت انجام می‌دادیم. اما این طرح به شما این امکان را می‌دهد که تا می‌توانید درخواست کنید و سؤال بپرسید تا جواب را جستجو نمائید.

در خواست کن تا به تو داده شود
جستجو کن خواهی یافت
در بزن، در به رویت باز خواهد شد

زیرا آن کس که درخواست کرد، به دست آورد
هر که جستجو کرد، یافت
و آنکه در می زند، در به رویش باز خواهد شد

+ شرایط شرکت در طرح پاسخ:

  • بسته به مشخص شدن حوزه، سؤالات خودتان را بپرسید.
  • در پاسخ دادن تمام تلاش خودتان را برای انتقال تجارب خود به کار گیرید (ارتعاش به زندگی‌تان باز خواهد گشت).
  • وقتی جواب سایر دوستان را مکتوب می‌کنید تلاش کنید بسیار قدرتمند با نیت یاری رساندن باشد نه تحمیل اطلاعات تئوریک محض.
  • از تجارب شخصی خودتان در زندگی برای پاسخگوئی بهره ببرید زیرا بهترین راه تعامل گروهی است.

+محاسن شرکت در این طرح:

  • کارگروهی باعث رشد فردی و اجتماعی شما دوستان می‌گردد.
  • در اسرع وقت به هر سؤالتان توسط سایر دوستان پاسخ داده می‌شود.
  • در اسرع وقت به هر سؤال تان توسط سایر دوستان و کلیپ های مدیران سایت پاسخ داده می‌شود.
  • قدرت درخواست خودتان را با سؤال کردن بالاتر خواهید برد.

نام و نام خانوادگی: مارک الیوت زاکربرگ

تاریخ تولد: 14 مه 1984

محل تولد: (dobbs ferry ) نیو یورک، ایالات متحده آمریکا

شغل: مدیر عامل شرکت فیس بوک، برنامه نویس، کارآفرین

محل تحصیل: آکادمی فیلیپس اکس‌تر و دانشگاه هاروارد

شناخته شده برای: بنیانگذار و مدیر عامل شرکت شبکه‌ی اجتماعی facebook، جوان‌ترین میلیاردر جهان

شخصیت شماره یک سال 2010، یکی از 10 ثروتمند اول دنیا، رئیس فیسبوک و محبوب قلب‌ها! این‌ها القابی است که مارک زاکربرگ آن‌ها را به همراه خود دارد. اما چطور او این عناوین را به دست آورده؟ مارک زاکربرگ مؤسس فیس‌‌بوک ، متولد 14 می 1984 در ایالت متحده آمریکا است. او یک برنامه نویس کامپیوتری، بنیانگذار و رئیس سایت شبکه اجتماعی فیس‌بوک است. مارک اکنون به عنوان مدیر اجرایی شرکت فیس‌بوک فعالیت می‌کند.


او که تحصیل کرده دانشگاه هاروارد است، در سال 2004 به همراه چند تن از دوستان و هم‌کلاسی‌های خود، وب سایت فیسبوک را تأسیس کرد. مجله تایم که هر سال فهرستی از 100 شخصیت تأثیرگذار جهان را منتشر می‌کند، نام زاکربرگ را 4 بار در فهرست خود آورده و در سال 2010 نیز او را به عنوان شخصیت سال معرفی کرده است. در حال حاضر دارایی خالص مارک زاکربرگ، که در حدود 17 و نیم میلیارد دلار برآورد شده، او را به یکی از جوان‌ترین میلیاردرهای جهان تبدیل کرده است. در حالی که بقیه بچه‌ها بازی کامپیوتری می‌کردند، مارک به ابداع این بازی‌ها فکر می‌کرد. مارک: من دوستان نقاش زیادی داشتم که پیشم می‌آمدند، چیزهایی می‌کشیدند و من از آن نقاشی‌ها بازی جدیدی می‌ساختم.


زندگی در دوره جوانی
در سال 1984 مارک زاکربرگ از پدری روانشناس و مادری دندان‌پزشک به دنیا آمد. زاکر برگ از دوره نوجوانی و زمان دبستان شروع به درخشیدن کرد؛ و در همین زمان جوایزی را در زمینه علومی همچون ریاضیات، نجوم و فیزیک کسب نمود. او به غیر از زبان انگلیسی، به زبان‌های فرانسه، لاتین و یونانی باستان نیز مسلط است. بعدها او با یک دختر دو رگه چینی آمریکایی نامزد کرد و به همین انگیزه آموختن زبان چینی را هم شروع کرد. او در صفحه‌ی فیس‌بوک خود، علاقه‌مندی‌هایش را این طور لیست کرده است: «آزادی، ابداع روش‌هایی که روابط بین انسان‌ها را افزایش داده و به این وسیله آن‌ها بتوانند چیزهایی را که برای آن‌ها اهمیت دارد به اشتراک بگذارند، حرکت‌های انقلابی، گردش اطلاعات، محافظه کاری».تا حالا این سؤال برایتان پیش آمده که چرا ترکیب رنگ فیسبوک آبی است؟! جالب است بدانید که مارک نسبت به رنگ‌های قرمز و سبز دچار کوررنگی است!!! و همین باعث شده تا دید بهتری نسبت به رنگ آبی داشته و این رنگ را به عنوان رنگ قالب فیس‌بوک انتخاب کند.


سال‌های اولیه
زاکربرگ کار با کامپیوتر را از دوران راهنمایی آغاز کرد. در سال‌های 1990 پدرش، Atari BASIC Programming را به او آموخت؛ و بعدها برای او یک معلم خصوصی به نام Newman را استخدام کرد تا دانش او را در علوم کامپیوتری بالا ببرد. Newman به مارک لقب «نابغه‌ی کوچک» را داد؛ لقبی که همچنان بر روی او مانده است. زمانی که در دبیرستان درس می‌خواند دوره‌هایی را در زمینه توسعه نرم افزاری گذراند. او علاقه‌ی زیادی به توسعه‌ی برنامه‌های کامپیوتری، به خصوص در زمینه بازی‌ها و ابزارهای ارتباطی داشت.


Jose Antonio Vargas ژونالیست معروف، در مورد مارک می‌نویسید: «در حالی که بچه‌ها بازی کامپیوتری می‌کردند، مارک در فکر ابداع چنین بازی‌هایی بود.» خود مارک در مورد این زمان می‌گوید: «من دوستان نقاش زیادی داشتم که پیشم می‌آمدند و چیزهایی می‌کشیدند. من از آن نقاشی‌ها، بازی جدیدی می‌ساختم» Vargas این نکته را اضافه می‌کند که: مارک تنها در یک زمینه استعداد نداشت و آدم تک بعدی نبود. او مدت‌ها کاپیتان تیم شمشیر بازی بود و توانست دیپلم مسابقه‌های سنتی سالانه انگلستان را کسب کند. مارک نقال توانمندی هم هست، آن روزها اشعار باستانی را خیلی خوب نقالی می‌کرد.


سال‌های تحصیل در دانشگاه هاروارد
زمانی که در دانشگاه هاروارد شروع به تحصیل کرد، به عنوان نابغه‌ی برنامه نویسی شهرت پیدا کرده بود. او در رشته علوم کامپیوتری و روانشناسی درس می‌خواند. در سال دوم دانشگاه او برنامه‌ی CourseMatch را نوشت که به کاربران اجازه می‌داد با توجه به انتخاب دیگر دانشجویان، کلاس‌های درسی خود را انتخاب کنند و به این ترتیب آن‌ها را در تشکیل بهتر گروه‌های درسی کمک می‌کرد.مدتی بعد، برنامه ای را با نام Facemash طراحی کرد. این برنامه از دانشجویان می‌خواست که جذاب‌ترین چهره را در بین تعدادی عکس انتخاب کنند. هم اتاقی زاکربرگ می‌گوید: «هدف او از ساخت این سایت، فقط و فقط ایجاد یک سرگرمی بود، ما کتاب‌هایی تحت عنوان فیس‌بوک (کتاب چهره‌ها) داشتیم که این کتاب‌ها حاوی نام و عکس تمامی کسانی که در خوابگاه دانشجویان زندگی می‌کردند، بود. مارک سایتی را راه اندازی کرد و دو عکس از دو خانم و دو آقا داخل آن قرار داد. این سایت از یوزرها می‌خواست که چهره‌ی جذاب‌تر را از بین آن عکس‌ها انتخاب کنند و بالاخره باتفاق آرا، یک نفر رتبه‌ی برتر را به خود اختصاص می‌داد.»


سایت به مدت یک هفته پا برجا ماند اما بعد از یک هفته مسئولان دانشگاه مجبور شدند آن را تعطیل کنند؛ چون پر طرفداری آن باعث شده بود تا بخش زیادی از منابع سرور دانشگاه اشغال شده و دانشجویان نتوانند به سایت‌های دیگر دسترسی پیدا کنند. از طرف دیگر بعضی از دانشجویان از این که عکس‌های آن‌ها بدون اجازه استفاده شده بود، به دانشگاه شکایت کرده بودند. البته زاکربرگ به خاطر این عمل خود، در منظر عموم عذرخواهی کرد.با این وجود در همان زمان، مارک متوجه شد که تعدادی از دانشجویان، از دانشگاه درخواست کرده‌اند که برای آن‌ها وب سایتی راه اندازی کند که از طریق آن بتوانند مطالب خود را به اشتراک گذاشته و با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. مارک خیلی زود دست به کار شد و قبل از آنکه دانشگاه به خودش بجنبد، این پروژه را شروع کرد. پروژه‌ای دانشجویی که نتیجه آن ایجاد بزرگ‌ترین و محبوب‌ترین شبکه اجتماعی مجازی با نام فیس‌بوک شد!

روزی تصمیم گرفتم همه چیز رو رها کنم. شغلم، دوستانم، مذهبم و حتی زندگی ام رو! به جنگلی رفتم تا برای آخرین بار با خداوند صحبت کنم.
به خدا گفتم: آیا می توانی دلیلی برای ادامه زندگی به من بدهی؟
جواب خدا شگفت زده ام کرد.
او گفت: آیا سرخس و بامبو را در اطراف خود می بینی ؟
پاسخ دادم : آری.
فرمود: هنگامی که درخت بامبو و سرخس را آفریدم، به خوبی از آن ها مراقبت کردم. به آن ها نور و غذای کافی می دادم. خیلی زود سرخس سر از خاک برآورد و تمام زمین را فرا گرفت اما از بامبو تا مدت ها خبری نبود اما من از او قطع امید نکردم. در سال دوم سرخس ها بیشتر رشد کردند و زیبایی خیره کننده ای به زمین بخشیدند اما هم چنان از بامبوها خبری نبود. من بامبوها را رها نکردم. در سال های سوم و چهارم نیز از بامبوها خبری نبود اما من از آن ها قطع امید نکردم. در سال پنجم جوانه ی کوچکی از بامبو نمایان شد. در مقایسه با سرخس کوچک و کوتاه بود اما با گذشت شش ماه ارتفاع آن به بیش از 100 فوت رسید. 5 سال طول کشیده بود تا ریشه های بامبو به اندازه ی کافی قوی شوند. ریشه هایی که بامبو را قوی می ساختند و آنچه را برای زندگی به آن نیاز داشت را فراهم می کردند.
خداوند در ادامه فرمود: آیا می دانی در تمامی این سال ها که تو درگیر مبارزه با سختی ها و مشکلات بودی در حقیقت ریشه هایت را مستحکم می ساختی ؟ من در تمامی این مدت تو را رها نکردم، همان گونه که بامبوها را رها نکردم.هرگز خودت را با دیگران مقایسه نکن. همانطور بامبو و سرخس دو گیاه متفاوتند هر دو به زیبایی جنگل کمک می کنند. زمان تو نیز فرا خواهد رسید و تو نیز رشد می کنی و قد
می کشی.
از او پرسیدم : من چقدر قد می کشم؟
در پاسخ از من پرسید: بامبو چقدر رشد می کند؟
جواب دادم : هر چقدر که بتواند.